وقتی...
وقتی قلبهایمان کوچکتر از غصههایمان میشود
وقتی نمیتوانیم اشکهایمان را پشت پلکهایمان مخفی کنیم
و بغضهایمان پشت سر هم میشکند،
وقتی احساس میکنیم بدبختیها بیشتر از سهممان است و رنجها بیشتر از صبرمان؛
وقتی امیدها ته میکشد و انتظارها به سر نمیرسد،
وقتی طاقتمان طاق میشود و تحملمان تمام...
آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم و مطمئنیم که تو،
فقط تویی که کمکمان میکنی...
آن وقت است که تو را صدا میکنیم، تو را میخوانیم.
آن وقت است که تو را آه میکشیم، تو را گریه میکنیم، تو را نفس میکشیم.
وقتی تو جواب میدهی،
دانهدانه اشکهایمان را پاک میکنی و یکییکی غصهها را از توی دلمان برمیداری،
گره تکتک بغضهایمان را باز میکنی و دل شکستهمان را بند میزنی،
سنگینیها را برمیداری و جایش سبکی میگذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی و بیشتر از لبها، لبخند،
خوابهایمان را تعبیر میکنی و دعاهایمان را مستجاب و آرزوهایمان را برآورده،
قهرها را آشتی میکنی و سختها را آسان.
تلخها را شیرین میکنی و دردها را درمان،
ناامیدها، امید میشود و سیاهها سفید سفید...
خدایا
تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
همیشه سرم بالاس چون بالاسرم خداس
همه ی دنیاتومشتمه
چون خدا همیشه پشتمه
یه حسه دیگه ای داره وقتی صبح باصدای اذان بیدار میشی من که همیشه گریم می گیره ازتلویزیون نمیگما ازمسجد میگم
الانم دعامیخونن وصداش میاد
ساعت=4.26
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان
تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد . . .
از خدا:
پرسیدم چرا فاسد ها خوشگل ترن؟!
چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال ترن؟!
چرا با اونایی که دیگران رو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟؟
چرا اونایی که خیانت میکنن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، دروغ میگن موفق ترن؟!
چرا همیشه بدا بهترن!؟
پرسید: …. پیش من یا پیش مردم؟
دیگه چیزی نگفتم.!!